چه ایدههایی را میتوان از فوتبال برای آموزش و ترویج موسیقی وام گرفت؟
نوشتۀ بابک ولیپور
گروههای سنی مختلف از کودک گرفته تا سالمند میتوانند مخاطب فوتبال باشند. کم نیستند کسانی که با اشتیاق زمانی نزدیک به دو ساعت مقابل تلویزیون مینشینند و مسابقه فوتبال تیم محبوب خود را تماشا میکنند. آیا اگر به جای فوتبال برای این افراد موسیقی پخش کنیم باز هم با اشتیاق به تماشا مینشینند یا اظهار خستگی میکنند و حوصلهشان سر میرود؟ چه ایدههایی را میتوان از فوتبال وارد موسیقی کرد تا بدون آسیب رساندن به جنبههای فردی و هنری موسیقی مسیر شناخت و رشد آن را بهبود بخشید؟ این دستاوردها خاص فوتبال نیست اما عموم مردم به خوبی آن را در فوتبال درک میکنند.
در فوتبال رقابت نقش پررنگی دارد. گل زدن و ایجاد موقعیت گل زنی در مخاطب هیجان میآفریند. در آموزش موسیقی میتوان هنرجویان را به سمت تشکیل گروه سوق داد و به جای رقابت انفرادی آنها را به تفکر جمعی و همیاری تشویق کرد. مثلا در یک آموزشگاه موسیقی میتواند سه گروه کوچک وجود داشته باشد که با هم تمرین و در کنسرتی عمومی در برابر تماشاگران و کارشناسان اجرا و رقابت کنند. برنامهای چند مرحلهای با امتیازهای مشخص.
در فوتبال ستارهها جذابیت دارند. آنها دیده میشوند و دربارهشان صحبت میشود. در موسیقی نیز میتوان چنین کرد. از نوازندهها و آهنگسازان حرف بزنیم و کارهایشان را دنبال کنیم. اگر کسی به موسیقیدانی علاقهمند شود محیط خانه و مدرسه و کارش را هم میتواند تحت تاثیر قرار دهد. معرفی و شناخت چهرههای شاخص و پیگیری آثارشان متفاوت از بتسازی است. معلمان و افراد علاقهمند به موسیقی میتوانند بسیار در این زمینه یاریرسان باشند.
تلویزیون برنامههای فوتبالی مختلف پخش میکند و نقش پررنگی در شناخت مردم از این ورزش و بازیکنان آن دارد. میانۀ صداوسیمای جمهوری اسلامی با موسیقی با کیفیت خوب نیست، سایر رسانههای خصوصی میتوانند با پرداختن به موسیقی این آسیب را تا حدودی جبران کنند. همانطور که بسیاری از کودکان و نوجوانان با تماشای فوتبال تصمیم به حضور در کلاسهای آموزش فوتبال میگیرند، با بیشتر نشان دادن موسیقی تقاضای یادگیری بیشتر میشود. همچون تماشای گروهی فوتبال میتوان گروهی به شنیدن و تماشای موسیقی نشست.
به عقیده کارشناسان مختلف، رشد فوتبال در تحول سیستمها محقق شده است. مربیان بزرگ به سیستمهای نو و خلاقانه میاندیشند و بازیکنانی که بتوانند در سیستمهای مختلف نقش مثبت ایفا کنند مورد تمجید قرار میگیرند. وقتی فرد خود را عضوی از یک سیستم میبیند – چه به عنوان معلم و چه نوازنده و هنرجو- امکان و تمایل بیشتری برای تمرین و رشد دارد. دستاندرکاران باید به رشد و تکمیل روشهای خود اهمیت دهند. هنرجویان در نظر داشته باشند که آموزششان مبنای علمی و هنری داشته باشد نه صرفا سرگرمی و تکرار چند قطعه.
فوتبال را میتوان در پارک و کوچه و حتی خانه بازی کرد. اما برای ارائه در سطح حرفهای نیازمند امکانات خاص است. از کفش و لباس مناسب گرفته تا زمین چمن و جایگاه برای تماشاگران و غیره. موسیقی نیز میتواند در فضاهای مختلف جاری شود اما آنجا که نوازنده میخواهد کارش را جدی عرضه کند باید به امکانات و قابهای ارائه توجه کند.
یک توپ میتواند چند کودک را دور هم جمع کند، ساز نیز چنین قابلیتی دارد. کلاسهای فوتبال غالبا بیش از یک جلسه در هفته است. کودکان و نوجوانان با شوق به آنها ملحق میشوند و بابت خستگی آن را کنار نمیگذارند. آیا نمیتوان زمانهایی را در آموزشگاههای موسیقی به تمرین اختصاص داد و از هنرجو خواست که هفتهای دو روز غیر از تمرین خانه و کلاس آموزشیاش زیر نظر معلمین تمرین کند؟
آخرین دیدگاهها