از تمرین تا مخاطب
نوشتهی بابک ولیپور
نوازندگی روی صحنه یک پشتوانه اساسی دارد و آن “تمرین” است. این تمرین فقط محدود به ساز نیست و از نرمشهای فیزیکی تا آماده سازی روحی را در بر میگیرد. در اجراهای کوتاه در حد چند دقیقه_ در بعضی مسابقات و اجراهای گروهی و آموزشی_ فشار ناشی از استرس بیشتر خودش را نشان می دهد. در این اجراها گاهی مدت زمانی که نوازنده نیاز دارد تا خودش را روی صحنه پیدا کند مساوی با طول اجرا می شود و ممکن است استرس، اثر نامطلوب و محسوس در کل کار بگذارد؛ اما در اجراهای بلندتر، چندان پذیرفتنی نیست که همواره در کل برنامه مشکلات ناشی از استرس به گوش برسد؛ نوازنده حرفه ای همانقدر که پیش از اجرا به تمرین قطعات روی ساز میپردازد، باید خود را از نظر روحی و کنترل استرس آماده کند. باید در طول تمرینات به استرس فکر کرد و آن را به عنوان عاملی برای بیشتر تمرین کردن و دقیقتر نواختن به کار برد.
گاهی مشکلاتی که روی صحنه شاهد آن هستیم، صرفا مربوط به استرس نیست. یک مساله اساسی که می خواهم به آن بپردازم، حساسیتی است که باید هنگام تمرین در مورد مخاطب به خرج دهیم. توضیحش این که ما باید همواره مخاطب خود را دارای شعور هنری و درک موسیقیایی فرض کنیم و به یاد داشته باشیم که هرچقدر که از یک قطعه موسیقی ما می فهمیم او هم می فهمد. برای مثال اگر در تمرین از عهده اجرای صحیح پاساژهای یک قطعه بر نمیآییم، با یک روباتوِ بی جا این ضعف را نپوشانیم؛ یا مثلا تمپوی قطعه را باز هم به دلیل ضعف تکنیک در جاهایی به دلخواه خود – و نه در راستای زیبایی اثر_ کم نکنیم و باز فرض کنیم که مخاطب متوجه نخواهد شد!
یکی از نکات جدی در انتخاب رپرتوار می تواند توجه به همین توانایی های اجرایی باشد. فقط و فقط باید قطعاتی را برای اجرای صحنه انتخاب کنیم که در تمرینات بتوانیم صد در صد آنها را از نظر تمپو و ریتم و صدادهی مطلوب، درست بنوازیم.
آفتی که در این سالها گریبان برخی نوازندگان کلاسیک ایران را گرفته و در برخی اجراها به خوبی نمایان می شود آن است که نوازندگان رپرتواری را روی صحنه بردهاند که از پیش هم می دانستهاند به خوبی از عهده آن برنخواهند آمد؛ “اینجا ایران است و نباید با کشورهای دیگر مقایسه شود” و “اجرا کردن بهتر از اجرا نکردن است” عباراتی است که این افراد به عنوان ادله برای خود و دیگران اغلب بیان میکنند.
بیایید صادق باشیم! برای مخاطب_ اعم از حرفه ای و غیر حرفه ای_ مهمتر از رپرتوار، چگونگی نواختن رپرتوار است. همه دوست داریم قطعاتی را در یک کنسرت بشنویم که مشهور و حرفه ای باشند، اما به چه قیمتی؟ آیا وقتی یک قطعه زیبا، در یک کنسرت خوب اجرا نمیشود و مدام با صداهای ناپخته روبرو میشویم، باز میتوانیم از لذت بگوییم؟
درست است که نوازنده حین اجرا فشار زیادی را تحمل میکند و تکنوازی مخصوصا کار بسیار حساس و پر زحمتی است؛ با این وجود آیا وظیفه یک نوازنده جز این است که قطعاتی را که برای کنسرت انتخاب کرده به خوبی بنوازد؟
پیش از این که سلایق مختلف را در این زمینه وارد کنیم، باید انتظار داشته باشیم که نوازنده کارش را به درستی انجام دهد. سلیقههای فردی بیشتر در حوزه زیبایی و روانی معنا مییابند، اما نوازنده وظیفه دارد که قطعات را “صحیح” اجرا کند. مثالی بزنم: از سوناتاهای “اسکارلاتی” آهنگساز قرن هفدهم ایتالیایی، اجراهای متنوعی در دسترس است که همگی “صحیح” هستند. صحیح به این معنا که نوازندگان سعی کرده اند هر قطعه را با فکر و صدای پرداخت شده بنوازند و برای تصمیمات صدایی خود در اجرای هر قطعه دلیل داشته باشند. تنوعی که ما در این اجراها میبینیم، ناشی از سلیقههای مختلف است. مثلا اجراهای “هورُویتز” و”پلتنِو” و “آرگریچ” از اسکارلاتی روی پیانو کاملا متمایز هستند. اجراهای نوازندگان گیتار کلاسیک مانند ” ویلیامز”، “زانون” و “بروور” هم به همین شکل. در اینجا مخاطب می تواند به سلیقه خود یکی را بیشتر از دیگری دوست داشته باشد؛ ولی توجه داشته باشیم که “همگی” این اجراها با اصول موسیقی مطابقت دارد. این اصول بخشی مربوط میشود به مطالعه موسیقی به مثابه “علم” و بخشی مربوط می شود به خودِ نوازندگی و آموختن آن. نکتهای که یک نوازنده باید همواره مورد توجه قرار دهد آن است که مهمترین وظیفه اش در یک اجرا به صدا در آوردن تمامی نتهای یک قطعه و “پرداخت” در خورِ آنهاست.
در ایران خوشبختانه نوازندگان کلاسیک اهمیت نوازندگی روی صحنه را درک کردهاند و شاهد اجراهای بیشتری نسبت به سالهای قبل هستیم، که با توجه به رشد جمعیت و تعداد نوازندگان امری طبیعی محسوب میشود. این کنسرتها از سطح آموزشی گرفته تا حرفه ای همگی باید با انتخاب رپرتوار “مناسب” و اجرای “صحیح” سعی در اثر گذاری داشته باشند. به یاد داشته باشیم که تمرینات صحیح و زیاد خود عاملی در جهت کنترل استرس صحنه هستند. اما وقتی قطعه ای را که اجرایش تکنیکی بیش از سطح تکنیکی ما می طلبد و یا زمان بیشتری برای تمرین نیاز دارد را روی صحنه می بریم، چه انتظاری بابت اجرای صحیح آن باید داشته باشیم؟ باز تاکید می کنم، مساله در اینجا نباید این باشد که مخاطب آیا متوجه این کاستیها می شود یا نه. نوازنده “وظیفه” دارد قطعه را صحیح اجرا کند . یک نوازنده کلاسیک در هرجای دنیا باید جهانی فکر کند و مخاطب خود را تنها اطرافیان خود تصور نکند. پیشنهاد می کنم که وقتی برای اجرای خود رپرتوار انتخاب می کنیم، فرض کنیم هنگام اجرا یکی از بزرگترین نوازندگان سازمان در سالن حضور دارد؛ مثلا پیانیستها فکر کنند”برنبویم”، “لانگ لانگ” یا ” کیسین” در ردیف اول نشسته اند! ویولونیست ها “پرلمان” و “شهام” و “کرِمِر” را توی سالن ببینند! گیتاریستها چشم در چشم ” بریم”، “راسل” و “دیلا” بنوازند. باور کنید هیچ یک از این مشاهیر شما را بابت تکنیکی نبودن رپرتوارتان بازخواست نخواهند کرد، اما اگر قطعاتتان حرفه ایتر از تکنیکتان باشد و حاصل ضعیف باشد_ نه تنها به علت استرس_ ممکن است این مشاهیر سالن را ترک کنند!
همهی کسانی که قصد نوازندگی روی صحنه چه در قالب تکنوازی و یا گروه نوازی را دارند زحمت میکشند، شکی در این نیست. اما دو نکته را نباید از یاد برد:
۱) تمرین هدفمند و با برنامه
۲) شناخت توانایی های خود و حدود آنها
مطمئن باشید اجرای خوب یک رپرتوار متوسط دلنشینتر و به یادماندنیتر از اجرای ضعیف از یک رپرتوار دشوار است.
آخرین دیدگاهها