نگاهی به رقابت درجشنوارهی موسیقی فجر
نوشتهی بابک ولیپور
جشنواره موسیقی فجر مانند بسیاری دیگر از رویدادهای فرهنگی کشورمان در گذر زمان رویکردی بومی گرا داشته است. “تقویت فرهنگ ملی” و “حفظ فرهنگ خودی در برابر فرهنگ بیگانه”، رویکرد مشترک اکثر جشنواره های فرهنگی-هنری این سالها بوده است. در میان این تقابلهای فرهنگی و بعضا سیاسی، وضعیت موسیقی وضعیتی مبهم تر از سایر هنرهاست؛ چه از نظر نوع و میزان حمایت دولت و چه از نظر مشخص نبودن مرز موسیقی ملی، قومی و مردمی. اصطلاح هایی مانند موسیقی فاخر، موسیقی والا و موسیقی عرفانی هم هنوز معنای مشخص و دقیقی پیدا نکرده اند؛ نه در کلام آنها که از این عبارات برای ممیزی و ارزش گذاری موسیقی استفاده می کنند و نه در سیاستهای کلان جشنواره ای.
نگاهی گذرا به ادوار مختلف جشنواره موسیقی فجر حکایت از افزایش تنوع و دغدغه مندتر شدن این جشنواره در سالیان اخیر دارد. “جشنواره سراسری سرود و آهنگهای انقلابی” که بعدتر به جشنواره موسیقی فجر تغییر نام داد امروزه مهمترین و مشهورترین گردهمایی اهالی موسیقی کشورمان است که هر ساله به طور منظم برگزار میشود. با توجه به رویکرد بومی گرای جشنواره های دولتی که به آن اشاره شد طبیعی است که بخش بزرگی از جشنواره موسیقی فجر به موسیقی دستگاهی و اصیل ایران تخصیص داده شود. بخش کلاسیک یا آنطور که در جدول جشنواره نوشته می شود، “کلاسیک غیر ایرانی”، دیگر بخش مهم ادوار جشنواره فجر بوده است. تمرکز این متن بر بخش کلاسیک جشنواره خواهد بود آن هم با در نظر داشتن بخش رقابتی آن که از دوره بیست و سوم یعنی سال ۱۳۸۶ در جدول جشنواره وارد شد.
به احتمال زیاد شما هم با من موافق هستید که رقابت و کسب رتبه و جایزه می تواند برای بسیاری هیجان انگیز و جذاب باشد. فارغ از عنوان و جایزه، حضور بر روی صحنه بدون درگیر شدن با مراحل زمانبَر مجوز گیری از وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی، دیگر امتیاز این بخش برای علاقه مندان این شاخه از جشنواره است. این موارد بر کیفیت اجرای گروه¬ ها نیز اثر مثبت داشته و آنها را مجاب کرده که در حد توان کم نقص و با تمرین مناسب در جشنواره حاضر شوند. نحوه پذیرش گروه های موسیقی کلاسیک در بخش رقابتی این جشنواره همواره با یک قید همراه بوده است، که تعیین حداقلی تعداد اعضای گروه است. در متن فراخوان جشنواره می خوانیم: “در این شاخه تعداد اعضای گروه نباید کمتر از ۳ نفر باشد.”
دلایل برگزار کننده و قانونگذار در وضع این شرط هر چه که بوده یک نتیجه عملی مهم به بار داشته و آن حذف تکنوازی از بخش رقابتی است؛ دست اندرکاران موسیقی خوب می دانند که در موسیقی کلاسیک به ویژه سازهایی مانند پیانو و گیتار کلاسیک، رپرتوار بسیار متنوع و ویرتئوز برای تکنوازی این سازها وجود دارد. عموما سطح تکنیکی قطعات ساخته شده برای تکنوازی سازی مثل گیتار کلاسیک از همنوازی های این ساز بالاتر است. یکی از پیامدهای جلوگیری از ورود تکنوازان به بخش رقابتی جشنواره موسیقی فجر قطعا افت کیفی رپرتوار است. این مساله در مورد بخش دونوازی هم به چشم می آید. سوناتهای متعددی از آهنگسازان نامی در دست است که برای همراهی پیانو با ویولون یا ویولونسل یا فلوت یا ویولون آلتو نوشته شده است. گیتار کلاسیک هم رپرتوار منسجم تر و حرفه ای تری در زمینه دو نوازی دارد که قابل توجه تر از آنسامبلهای ۳ یا ۴ نفره این ساز است. وقتی تکنوازی و دونوازی از بخش رقابت کنار گذاشته می شوند، نوازندگانی که به هر دلیل قصد حضور در رقابت را دارند با توجه به قانون فوق اقدام به تشکیل گروه می کنند. گیتاریستها عموما راحت ترین راه که تریو گیتار است را انتخاب می کنند و پیانیستها و ویولونیست ها هم با انتخاب رپرتواری محدود تریو یا کوارتت درست می کنند. چنانچه شرایط حضور این دو گروه (تکنوازی و دونوازی) در بخش رقابتی موسیقی کلاسیک غیر ایرانی مهیا شود قطعا از نظر تنوع و کیفیت شاهد رشد خواهیم بود. لازم به یاداوری است که برگزاری جشنواره هایی نظیر “جوان” که عرصه ای برای رقابت تکنوازان محسوب می شود به مقدار زیادی برطرف کننده این کاستی جشنواره فجر است به شرطی که همان توجهی که از سوی دولت محترم و نهادهای مربوطه به جشنواره فجر مبذول می شود جشنواره ای نظیر جوان را هم مورد حمایت قرار دهد.
مورد دیگری که درباره جشنواره فجر و دیگر جشنواره های معدود موسیقی قابل طرح است خلاصه کردن مفهوم موسیقی جهانی در شیوه کلاسیک است. در متن فراخوان همین جشنواره نیز با تفسیم بندی کلاسیک ایرانی و کلاسیک غیر ایرانی یا جهانی، دیگر سبکها که در کشورمان با جدیت دنبال می شوند نادیده گرفته شده اند. این در حالی است که در بخش بین الملل جشنواره همواره گروه هایی با موسیقی غیر کلاسیک حضور داشته اند یا ترکیبی از موسیقی کلاسیک و دیگر سبکها را اجرا کرده اند. اگر ریشه ای تر ماجرا را بررسی کنیم ناگزیر به نقد هنرستان موسیقی و دانشکده ها و آموزشگاه های موسیقی می رسیم؛ تفکری که در آموزش مدون از موسیقی جَز و راک و پاپ دوری کرده و جوانان و موسیقی دوستانی که در تقابل با این نگرش و سیاست گذاری، دیگر سبکها را دنبال کرده اند و به کیفیت قابل قبولی دست پیدا کرده اند. هنرستان موسیقی که مانند جشنواره فجر بر دو گونه موسیقی کلاسیک جهانی و اصیل ایرانی تمرکز کرده ناهماهنگ با وضعیت اجتماعی و فرهنگی کشورمان پیش رفته است. بسیاری از فارغ التحصیلان موسیقی بنا به دلایل مختلف و اغلب منطقی جذب سبکهایی به جز آنچه به صورت رسمی در مراکز دانشگاهی و هنرستان ها تدریس شده است می روند. پیشتر تاکید شد که این متن حول رقابت در بخش کلاسیک غیر ایرانی پیش خواهد رفت، اما دست اندرکاران مطلع هستند که نقطه عزیمت سبکهایی مانند جَز و پاپ در نظام آموزشی کشورمان همواره موسیقی کلاسیک بوده است چرا که مراکز آموزشی رسمی ما هنوز این سبکها را به رسمیت نشناخته اند. این بخش را با طرح سوالی پایان می دهم: وضع چنین قوانین و رویکردهایی چه تاثیری از واقعیت و پتانسیل موسیقی کشورمان گرفته و در پی کدام اثر گذاری است؟
در رسانه ها و میان منتقدان، جشنواره موسیقی فجر به درستی مهمترین و بزرگترین در کشورمان در عرصه موسیقی شمرده می شود. در شرایطی که کمتر جشنواره ای به شکل منظم و با این فشردگی در طول سالیان داشته ایم، انتظار از جشنواره فجر خود به خود بالا رفته است. گروه های موسیقی حاضر در بخش رقابتی فجر، اغلب به منظور حضور در همین جشنواره تشکیل می شوند و ادامه نمی یابند. طبیعی است که ادامه دار بودن یک گروه در اجراهای سالیانه و ضبط آلبوم موسیقی میسر است. جوایز مالی این جشنواره به گروه های اول تا سوم از مهمترین دلایل حضور گروه ها در بخش رقابتی است. مساله اینجاست که برندگان سالیان گذشته پس از این مسابقه چه کرده اند؟ کیست که نداند آموزش اصولی در هر سطحی از اصلی ترین نیازهای جامعه موسیقی کشورمان است. این امر در کنار فراهم کردن شرایط اجرا برای برگزیدگان در طی سال می تواند دو هدف اثرگذار دست اندرکاران باشد. از آنجا که دولت تصمیم گیرنده اصلی در عرصه موسیقی است، با هماهنگی میان بخش آموزش و متصدیان سالنها و صدور مجوز می توان به بهبود وضعیت گروه های برگزیده کمک کرد. در همین راستا یکی از بهترین تصمیمات اتخاذ شده تشکیل “کانون برگزیدگان فجر” است که در صورت حمایت و هدایت هدفمند می تواند نتایج عینی و ارزشمندی در بخش اجرایی موسیقی کشورمان در پی داشته باشد.
با گسترش جشنواره های مشابه و البته کوچکتر و تخصصی دیگر که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد یا خانه موسیقی هستند قطعا جشنواره موسیقی فجر در این راه تنها نخواهد ماند. نظم و مدیریت متناسب با نیازها از اساسی ترین فاکتورهای کمک رسان به هنر و فرهنگ است. با توجه به استقبالی که در این چند ساله از بخش رقابتی جشنواره شده است، بهتر است این رقابت در جشنواره های مختلفی که می توان برای سازهای ایرانی و غیر ایرانی برگزار شود، ادامه یابد و ماحصل آنچه در سال گذشته است بر صحنه فجر حاضر شود. جذابیت جایزه نقدی برای اهالی موسیقی کلاسیک به خصوص جوانترها که از اصلی ترین مخاطبان و حاضران جشنواره هستند بر کسی پوشیده نیست اما کاش دست اندرکاران غیر از این جوایز، برای اجرای بیشتر این گروه ها و نوازندگان اقداماتی بکنند؛ طوری که رقابت اصلی نه بر سر پول که بر سر اعتلای موسیقی و ارتقای کیفیت باشد. حمایت از کانون برگزیدگان فجر از سوی مسوولین و اهالی موسیقی می تواند به انسجام بیشتر گروه ها کمک کند و اجراها و ضبطهای مناسبی را برای پس از جشنواره به ارمغان آورد.
بومی گرایی و تقویت فرهنگ ملی در بخش موسیقی کلاسیک جهانی را می توان با تعلیم درست و اعطای فرصتهای اجرایی به شایستگان پیش برد. هویت چند فرهنگی انسان امروز بی شک نیازمند رشد چند جانبه است و چه چیز بهتر از اینکه با توجه به صرف وقت برای چنین گردهمایی هایی، تلاش شود تا هر سال انگیزه و امید بیشتری برای فعالین این عرصه ایجاد شود؟ هرچند که جشنواره موسیقی فجر را نباید در این راه تنها گذاشت و اهمیت جشنواره های تخصصی تر حوزه موسیقی را باید درک کرد.
منتشر شده در هارمونیتاک
آخرین دیدگاهها