موسیقی هیتور ویلالوبوس
نوشتهی کارلوس بونل
ترجمهی بابک ولیپور
ویلالوبوس آهنگساز پرکاری بود _طوری که نمیتوانست تعداد کارهایی که تصنیف کردهبود را به یاد بیاورد_ با این وجود تعداد آثاری که برای گیتار خلق کرده است چندان چشمگیر نیست. او را با ۱۲ اتود، ۵ پرلود( در واقع ۶ که یکی مفقود شدهاست)، سوییت مشهور برزیلی و یک کنسرتو گیتار و تعدادی کارهای کمتر مشهور برای ارکسترهای مجلسی به یاد میآوریم. او قطعات دیگری را برای گیتار نوشته است که یا مفقود شدهاند و یا منتشر نشدهاند.
هرچند موومانهای سوییت برزیلی مقدار زیادی تحت تاثیر نمونههای اولیه و پیشتر تصنیف شده اروپایی خود هستند و فردیت و خصوصیت منحصر به فرد پرلودها را ندارد، و نیز با آنکه برخی از اتودها بهتر از دیگر اتود ها هستند؛ اما بدون شک همه کارهای این آهنگساز از کیفیت بالایی برخوردارند.
قصد دارم به جریانهای اصلی که بر شیوه کار ویلالوبوس تاثیر مشخص داشتهاند بپردازم. این جریانها عبارتند از:
• موسیقی فولکلور کشورش( برزیل)
• موسیقی باخ
• امپرسیونیسم رومانتیک شوپن و دبوسی
• آشنایی و احساس شخصی ویلالوبوس به گیتار
در برخی کارهای او این عناصر به شکلی جدا نشدنی در کنار هم حضور دارند .
تاثیر پذیری از باخ
ویلالوبوس علاقه زیادی به موسیقی باخ داشت؛ او تعدادی کار مجلسی با عنوان “باخیاناس برزیلیراس”(Bachianas Brasileiras) نوشت که بازتابی از خصوصیات موسیقی باخ در یک زمینۀ برزیلی است. یکی از این قطعات (باخیاناس شماره ۵) که برای یک سوپرانو و هشت ویولونسل تصنیف شده بود بعدها توسط خودِ ویلالوبوس برای یک سوپرانو و یک گیتار مجدداً تنظیم شد. تاثیرات باخ به صورت کونترپوانهای پیچیده در کار محسوس نیست اما در بافت موسیقی ویلالوبوس حضور باخ مشهود است. باخیاناس شماره ۵ از معروفترین مثالهاست؛ اتود شماره ۱ هم تحت تاثیر باخ است _ کمتر از باخیاناس_. الگوی تکرار شونده آرپژی در این اتود ” پرلود در دو مینور ” و یا “پرلود کوچک در ر مینور” باخ را به یاد میآورد.
وجه دیگر اثرپذیری از باخ را در آخرین بخش “پرلود شماره ۳” میبینیم؛ سکانس که در شیوه آهنگسازی باروک مرسوم بود.
ویلالوبوس و موسیقی فولک
ویلالوبوس از کودکی به موسیقی بومی کشورش برزیل تمایل داشت. او حتی به نواحی مختلف برزیل و جنگلهای انبوه آمازون سفر کرد و موسیقی قبیلههای این خطه را ثبت کرد. توسعه فرم”شورو” از دیگر دستآوردهای وی است. هرچند امروزه این فرم در نقاط مختلف دنیا برای علاقهمندان موسیقی آشناست؛ اما پیش از ویلالوبوس “شورو” تنها توسط نوازندگان خیابانی اجرا میشد. موومانهای “سوییت برزیلی” این توسعه را به خوبی نشان می¬دهد: “گاووت شورو”،”اسکاتیش شورو”و “مازورکا شورو”. او مشخصاً به هر یک از این موومان-رقص¬های کلاسیک و رمانتیک شخصیتی برزیلی داد.
ریتمهای نقطهدار و آکوردهای هفتم _شبیه جنین یک سامبا_ در Choro شماره ۱ به وضوح موسیقی لاتین را تداعی میکند.
امپرسیونیسم رومانتیک
تاثیرات قوی رومانتیک نه تنها در اتودهای دوازدهگانه_که یادآور کارهای شوپن در همین ژانر است_ بلکه در ملودیهای ظریف و روان قطعاتی مانند Mazurka-Choro دیده میشود.
بخش اصلی این” مازورکا” یادآور شیوه آهنگسازی “شوپن” و پایان بندی قطعه حال و هوای “دبوسی” را دارد.
آشنایی ویلاوبوس با گیتار
بخش اصلی پرلودها دارای روح فولکلوریک نیستند اما بدیهه سرایی و آوازی بودن مهمترین ویژگی آنهاست؛ این موضوع عجیب نیست، چرا که ویلا-لوبوس خود نوازنده گیتار بود وبرخی ساختههای خود را به شکل قابل قبولی اجرا میکرد. پرلودها طوری به نظر میآیند که گویی گیتاری در آغوش، قلمی پشت گوش و دست-نوشتهای مقابل آهنگساز قرار دارد! کشفی و بداهه بودن در شروع “پرلود شماره ۳” آشکار است.
همچنین در ” پرلود شماره۲” و”پرلود شماره ۵” باز شاهد این ویژگی هستیم. هر یک از این پرلودها به سادگی تنها بر اساس دو یا سه ایده متضاد و متفاوت شکل گرفتهاند. قدرت این موسیقی از سادگی محض آن ونوشتن برای خود گیتار _ نه تنظیم برای گیتار_ میآید؛ صدادهی وسیع سیمهای باس( پرلودهای ۱و۴) و همچنین آرپژهای آبشاروار( پرلودهای ۱و۲و۴) میان سیمها، ابزار ویلالوبوس برای بیان ایدههای مختلف و متضاد در سازی مانند گیتار است.
نتیجهگیری
در برخی کارهای ویلالوبوس همه جنبههایی که در بالا بیان شد در کنار هم دیده میشود. بخش میانی اتود۱۱ دارای نتی گیتاریستی و درخشان است؛ یونیسونها میان سه سیم در رفت و آمدند؛ قطعه شروعی رمانتیک و امپرسیونیستی دارد.
درقسمت میانی اتود شماره۷، ملودی قوی و آوازی که با انتقال _ شیفت_ هارمونی همراهی میشود نمونهای دیگر از ویژگیهای آهنگسازی این آهنگساز است.
راهنمای نوازندگان برای تفسیر قطعات
امروزه که موسیقی ویلالوبوس برای گوش اکثر گیتاریستها آشناست، تصور این قطعات به حالت ابتدایی_ طوری که در خیال ویلالوبوس بوده است_ کار بسیار دشواری است. این اجراها از فیلتر تفسیرهای مختلف گذشتهاند اما برای طراوت بخشیدن به این موسیقی و القای سیالیت و بداهه وار بودنی که در آن نهفته است باید تلاش کرد و خود را از حصار اجراهای ضبط شدۀ مشهور رها کرد؛ وگرنه حاصل تقلیدی و دست دوم خواهد بود.
بیایید به سرعتهای مختلفی که در ابتدای قطعات در نظر گرفته شده است توجه کنیم. اتود شماره۱Allegro non troppo، بخش آغازین پرلود۵ Poco Animato و دومین بخش با meno مشخص شده اند. تمپو پیشنهادی پرلود شماره۲ تا میانۀ آرپژها Andantino و سپس Piu Mosso است. این تاکید برای چیست؟ اگر شما به توصیهها و اشارات پایهای خود آهنگساز و موسیقی مورد نظر مانند تمپو رجوع کنید اولین قدمها را برای رسیدن به برداشت شخصی برداشته-اید. مثالهایی که در بالا آوردم اغلب با تمپوهای مختلف اجرا میشوند. (که نشان از برداشت¬های مختلف از همین واژگان مربوط به تمپو است.)
پس از تمپو سراغ دیگر اصطلاحات به کار رفته در قطعات میرویم. آیا شما به عنوان نوازنده گیتار واقعاً Ritardando نوشته شده_ توسط آهنگساز_ در میزان چهارم پرلود۱ را لحاظ میکنید ؟
و آیا ویلالوبوس در نسخه ضبط شده خودش از این قطعه این موضوع را رعایت کرده است؟ آیا شما آکسان توصیه شده در اولین ضرب دومین میزان پرلود۴ را در اجرایتان نشان میدهید؟
دینامیکها چطور؟ در همین مثال بالا( مثال ۱۱) : آیا Forte شما واقعا قوی است و Pianissimo را کاملاً آرام اجرا میکنید ؟
با حلاجی کردن همین اصطلاحات در اجرایتان است که میتوانید به برداشت شخصی خودتان از قطعات برسید. در واقع تنها با سوال کردن و درک ایدههاست که میتوانید شخصیت موسیقیایی خود را رشد دهید. در ارتباط با ویلا-لوبوس نکاتی هست: روش او اغلب “خارجی گرا” و “اورژینال” توصیف میشود، اما معنای آن چیست؟
یقیناً خارجی گرایی در آثار ویلالوبوس بیش از هر چیز شرق را تداعی میکند.
در باب اورژینال بودن، او مانند دیگر آهنگسازانی که در یادها ماندهاند راه خودش را داشت. اورژینال نبودن نتیجهاش از یاد رفتن است. تفاوت ویلالوبوس با دیگر آهنگسازان در اورژینال بودن روشش نیست، چرا که همه هنرمندان بزرگ همین ویژگی را دارند بلکه این تمایز ناشی از روح ویژه و شخصیت یگانۀ موسیقی اوست.
امیدوارم مطالبی که در این نوشته بیان کردم باعث پرهیز از کلیشههای متداولی شود که نه به درک نوازنده کمک میکنند و نه به تفسیر او.
منتشر شده در ماهنامه هنر موسیقی
آخرین دیدگاهها