اجبار در آموزش موسیقی، روندی نادرست اما مرسوم

نوشته بابک ولی‌پور

اجبار در آموزش، مشکلی است که دیگر به آن خو کرده‌ایم.  این عادت ما را به وضعیتی بهتر نرسانده و استدلال قانع‌کننده‌ای برایش ارائه نشده است. اما همچنان در سطوح مختلف اصرار داریم که از کودک تا جوان لازم است آن چیزی که “ما” برایش مناسب می‌دانیم را به شیوه‌ای که مد نظر ماست بیاموزد. از آموزش ورزش و موسیقی گرفته تا ریاضیات و ادبیات، “اجبار” در انتخاب مطالب و روش ارائه و ارزیابی آن، از بازدهی و تاثیر آموزش کاسته و ما با خیل عظیمی از دانش‌آموزانی مواجهیم که شوق اولیه را نسبت به یادگیری از دست داده‌اند.

بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان، میان درست فهمیدن درس و نمره بهتر گرفتن، دومی را انتخاب می‌کنند. جز در مواردی بسیار اندک، در هیچ سطحی  از یادگیری رسمی از خود دانش‌آموزان برای انتخاب شیوه یا مواد آموزش نظرسنجی نمی‌شود و معدود معلمانی که با خلاقیت و شجاعت سعی دارند یادگیری را جذابتر کنند، تحت فشار مدیران و والدین قرار می‌گیرند.

در زمینه آموزش موسیقی نیز متاسفانه دانشجویان موسیقی و دانش‌آموزان هنرستان موسیقی که درگیر رقابتی اجباری و ارزیابی بر اساس نمره هستند، “مجبورند” انچه معلمان از آنها می‌خواهند را انجام دهند- حتی اگر با آن موافق نباشند. هر آنچه معلم می‌خواهد لزوما بد نیست و دغدغه بسیاری از معلمان رشد شاگردانشان است، اما در فضایی که در آن استرس حاکم است و ملاک راضی کردن اشخاص دیگر (معلم یا والدین) است، لذتبخش‌ترین کارها هم دچار فرسایش و یاس می‌شوند.

استرس از خلاقیت می‌کاهد و تمرکز را کم می‌کند. از یک طرف از هنرجویان موسیقی می‌خواهیم خوب تمرین کنند، یعنی با تمرکز و به مقدار کافی، و از طرفی آنها را تحت فشار و اجبار می‌گذاریم و بدون درگیر شدن با تفکر انتقادی و ارزیابی شیوه خودمان، انها را بازخواست می‌کنیم که تلاششان کافی نیست! ما دچار نوعی “دور” شده‌ایم که کلید از آن در دست ماست، نه هنرجویان؛ اما گمان می‌کنیم تنها آنها هستند که به وظایف خود درست عمل نمی‌کنند و در تمرین تنبل هستند.

هرچند که در همین شرایط جبری عده‌ای از هنرجویان و دانش‌آموزان رشد خوبی داشته‌اند، اما این نمی‌تواند توجیهی باشد برای استفاده از یک شیوه برای همه یا خوب بودن روش. اگر قرار است عادت‌های تمرینی خوب بسازیم، دست از کلی گویی برداریم و برای هر “فرد” جایگاهی ویژه قائل باشیم. به جای ” تو باید n ساعت در هفته تمرین کنی” به این فکر کنیم که چه تصویری از تمرین مناسب و نوازندگی خوب در ذهن هنرجویمان شکل داده‌ایم؟ چقدر او با ما راحت صحبت می‌کند و چه میزان از محیط‌های مختلف فشار بر خود احساس می‌کند؟

شاید فکر کنید که این نگاه به لوس شدن و از زیر کار در رفتن هنرجویان منجر خواهد شود، اما تجربه چیز دیگری را نشان می‌دهد. گاهی فکر می‌کنم معلم‌ها و والدین برای اجتناب از روش‌هایی که فکر می‌کنند باعت از زیر کار در رفتن بچه‌ها می‌شود، خودشان از زیر کار در فته و نمی‌شود به آنها گفت که در کارشان اشکالاتی وجود دارد. تغییر در نگاه و روش‌های کنونی برای دست‌اندرکاران آموزش مشکل است و آنها را مجبور می‌کند که به جای تکرار گذشته، به ابداع و تنوع بیاندیشند. آموزشی که هنرجویان را دچار بی‌حوصلگی کرده، طبیعتا معلمان را نیز در مسیر فرسایش و یکنواختی قرار داده است.

برای دوری از اجبار در آموزش موسیقی، آنچه نگرانش هستیم را برای خود تبیین کنیم و با اتخاذ روش‌های غیر تکراری سعی در جذب شاگردان کنیم. برای مثال، تنوع سبکی و تغییر در برنامه‌ریزی آموزشی را وارد کار کنیم و به اهرم‌هایی غیر از اجبار برای پیش‌برد آموزش موسیقی فکر کنیم. ترس از تغییر نباید باعث استمرار وضعیت کنونی با همه نقص‌ها و آسیب‌هایش شود. دانشجویان و دانش‌آموزان موسیقی اگر از روی علاقه تمرین نکنند، به بهترین مدارک هم که برسند هنوز حسرت عمر رفته و لذت‌های نبرده را خواهند خورد. لذت‌هایی که ما می‌توانیم با انعطاف و آگاهی بیشتر به آنها هدیه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *