درباره تمرین موسیقی
درباره تمرین موسیقی؛ تمرینی که زندگی است
نوشته بابک ولیپور
تمرین موسیقی به اندازه اجرای آن لذت بخش نیست. آیا این به این معناست که تمرین کاری ملالآور است؟ به هیچ وجه!
هرآنچه در زمینه اجرا از خود انتظار دارید در تمرین میسر میشود. بیایید از آخر به اول ماجرا را ببینیم. روی صحنه در حال اجرای سازت هستی. قطعهها را به خوبی یکی پس از دیگری اجرا میکنی و همه چیز را تحت کنترل داری. تماشاگران از اجرا لذت میبرند و با خودت میگویی از این بهتر دیگه نمیشه. چند ساعت قبل وقتی که به محل اجرا رفتی به تمرینهایت فکر کردی و تا ساز را به صدا در آوردی گفتی “اوضاع روبراهه” استرس داشتی اما نگذاشتی به کارت آسیب بزند؛ شانسی اینطور شد؟ هرگز.
روزهای قبل چه طور بود؟ مشغول تمرین بودی، از ذهنی گرفته تا فیزیکی. آنچه روی صحنه دیدیم اتفاقی نبود، نتیجه منطقی تمرینهایی بود که روز و شب با آنها زندگی کردی.
بدون تمرین خوب اجرای خوبی در کار نیست. اگر فرایند اجرای موسیقی را به کوهنوردی تشبیه کنیم، تمرین میشود همه مسیر، اجرا میشود روی قله قدم زدن. نگو که انتظار داری یک ضرب روی قله فرود بیایی! اجرا میتواند در جمع دوستان و در خانه باشد، هرآنچه نام اجرا بر خود دارد وزنش را از تمرین میگیرد.
در هر نوبت تمرین از خودت اینها را بپرس:
چه نکته مثبتی در کارم دیدم؟
چه چیز نسبت به قبل بهتر شده؟
متوجه کدام نقص شدم؟
چه ایده خلاقانهای را به جای تکرار مداوم به کار گرفتم؟
تمرین زمانی ملال آور است که با هدف خاصی انجام نشود. برای هنرجویانی که منظم در کلاس شرکت میکنند، هر جلسه کلاس میتواند یک هدف خوب باشد. گاهی در تمرین باید چیزی را بنوازی که چندان موسیقایی نیست، یا حتی بدون صدا کاری را انجام دهی، یا فقط تمرین نفسگیری کنی و آرشه را در دست نگه داری و انگشتها را روی ساز حرکت دهی؛ اینها آمادگیهای لازم برای صعود به قله است. قدم به قدم تواناییهایت را افزایش میدهی و با چشماندازهای جدید مواجه میشوی. چیزی را که زمانی برایت بسیار سخت بوده، آسانتر اجرا میکنی و به مسیری که طی کردهای نگاه میکنی. این زندگی است؛ ساکن نماندن و صبوری؛ بهار و خزانهای پیدرپی را پیمودن و از یاد نبردن این که “آنچه ماندگار است سخت و دیر بدست میآید”.
استادی و مهارت در تمرین کردن است، اجرا نتیجه آن.
آخرین دیدگاهها