هیلاری هان، ویولونیست، درباره تمرین و تفسیر

هیلاری هان، ویولونیست، درباره تمرین و تفسیر
ترجمه‌ی بابک ولی‌پور

در جونِ ۲۰۱۲ هیلاری هان ویولونیست میهمان ویژه گفتگوهای استراد بود. پنج نقل قولی که در ادامه درباره اجرا و تفسیر می‌آید، از آن بحث استخراج شده‌ است.

• آداب تمرین و اجرا

من آداب معینی برای تمرین داشتم، اما با وجود سفرهایی که باید داشته باشم، آنها به حاشیه رفتند. هر روز متفاوت است، اما من کارهایی را بی‌که بدانم از سر عادت انجام می‌دهم. جهت تمرین، مسئله بیش‌تر این است که سعی دارم به اسلوب فکری‌ای دست یابم. کار روی روال خودبه‌خود ایجاد نمی‌شود. من دوست دارم که تقریبا هر روز چیدمان متفاوتی برای تمرین داشته باشم. اگر در جای متفاوتی باشم، بهتر فکر می‌کنم. در روزهای کنسرت سعی می‌کنم خواب کوتاهی پیش از آماده شدن برای اجرا داشته باشم. مشخصا این به یک آیین بدل شده‌ست که به من می‌گوید چیزی در راه است.

• دست یافتن به تفسیر شخصی

آن‌چه بر آن متمرکزم خلق یک تفسیر با قطعاتی تثبیت‌شده است ، یعنی معنایی که می‌خواهم برسانم. البته که قطعه‌ دارای معناست، امّا می‌توان آن را به اشکال مختلفی درآورد. شما باید فکر کنید: “دارم چه می‌گویم؟” من در ۱۹ سالگی فارغ‌التحصیل شدم و زمانی که برای خودم شروع به کار کردم مدتی طول کشید تا غرایزم را درک کنم. حالا وقتی سراغ قطعه‌ای می‌روم، می‌روم سروقت نُت آن، به ضبط‌ها گوش می‌دهم، با مردم درباره تجربیات و برداشت‌‌هاشان حرف می‌زنم و تلاش می‌کنم تفسیر خودم را از پایه بسازم.

وقتی برای اولین بار قطعه را [در کنسرت] اجرا می‌کنم، به اشکالی غیرقابل پیش‌بینی تغییر می‌کند. بعد از اولین اجرا احساس می‌کنم که بالاخره فهمیدم که قطعه چیست. اثر می‌تواند روی صحنه به هر نوع قطعه‌ای تبدیل بشود، اما مقدّرست که نشان دهد حقیقتاً چگونه می‌خواهد باشد و همان‌گونه نیز می‌شود.

• تمرین روحی در برابر جسمی

وقتی دانش‌آموز بودم تا پنج یا شش ساعت در روز تمرین می‌کردم. حالا می‌توانم هشت ساعت تمرین کنم اما نوازندگی‌ام کم‌تر شده است. نسبت‌ها جابه‌جا شده است. کمی ساز می‌زنم، چیزی در متن موسیقی می‌نویسم، مقداری تمرینات کششی انجام می‌دهم، درباره قطعه فکر می‌کنم و دوباره به سراغ آن می‌روم. کارهای زیادی می‌کنم اما مقدار واقعی نوازندگی شاید هرگز از چهار ساعت نگذرد. این همه‌ی آن چیزی است که من به شکل فیزیکی می‌توانم انجام دهم.

• جای حس‌ِّ موسیقی

عواطف در دستان است- ابزارهای عاطفی برای رساندنِ یک تفسیر را باید در آن‌ها سراغ گرفت. برای من اما همچنین درون پاهایم است. مردم این را نمی‌بینند زیرا معمولا من لباس‌های بلندی می‌پوشم، اما وقتی ایستاده می‌نوازم، پاهایم را با موسیقی تکان می‌دهم. تنه و پشت نیز اهمیت دارند درایجاد امکان عبورِ این احساس به بازوها.

• یافتن تعادل میان کار و استراحت

باید به یاد داشته باشم که هیچ‌یک از جنبه‌های ساز زدن را مغفول نگذارم. بزرگترین چالش این روزهای من یافتن اسلوب فکری کارا در میانه‌ی تغییرات مستمرّ زندگیِ در سفر است. این عجیب است که از یک طرف تلاش می‌کنم تعادلی منطقی میان کار و استراحت برقرار کنم و از طرف دیگر کار همواره پسِ ذهنم حضور دارد.هر آن‌چه می‌بینم یا می‌شنوم یادآور چیزی می‌شود که روی آن کار می‌کرده‌ام یا ایده جدیدی درباره یک پروژه به من می‌دهد. من این کش‌وقوس را دوست دارم.

http://thestrad.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *