نهراسیم؛ بشتابیم

نگاهی به حضور ربات در مقام رهبر ارکستر

نوشته‌ی بابک ولی‌پور

 

سالن تئاتر وردی در شهر پیزا کشور ایتالیا، شامگاه ۱۲ سپتامبر سال ۲۰۱۷ میزبان آندرا بوچلی و ارکستر فیلارمونیک لوکا بود. آنچه موجب توجه فراوان رسانه‌ها به این اجرا شد حضور یک ربات در مقام رهبر ارکستر بود.

ربات انسان‌نمای «یومی» (YuMi) این توانایی را دارد که از روی حرکات دست یک رهبر ارکستر الگو برداری کرده و بدون هیچ اشتباهی در ریتم و تمپو آن را در هر اجرا تکرار کند. به گزارش رویترز این ربات که نامش از عبارت «تو و من» (You and Mi) گرفته شده رهبری ۳ قطعه از ۱۸ قطعه‌ای که در این شب اجرا شد را برعهده داشت. آریایی از اپرای مشهور وردی، ریگولتو، از جمله قطعاتی بود که توسط این ربات رهبری شد.

برنامه‌ریزان و طراحان یومی این اجرا را اولین در نوع خود می‌دانند و به رسانه‌ها گفته‌اند: « این ربات  تنها با دو روز تمرین، رهبری این قطعات را آموخته و برای اولین بار است که در این سطح یک ربات عهده‌دار رهبری یک ارکستر می‌شود.»

آندرا کولومبینی، رهبر ثابت ارکستر لوکا در کنار ستایشی که از این ربات انجام داد نکته‌ای مهم را یادآور شد: « با این همه یومی احساس ندارد و در اغلب مواقع فاقد تعامل با نوازندگان است. اگر ارکستر دچار مشکل شود، یومی صبر نخواهد کرد.»

آندرا بوچلی و یومی

نهراسیم؛ بشتابیم 1

پیش از این نیز رباتهایی در زمینه‌ی موسیقی مورد استفاده قرار گرفته‌ و نظرات مثبت و منفی را برانگیخته‌اند. برخی بی‌اشتباه و بی‌استرس اجرا کردن را نکته ای مثبت دانسته و از امکان رسیدن به عرصه‌های جدید در نواختن با سازهای آکوستیک گفته‌اند، برخی دیگر نبود احساس متقابل میان تماشاگر و ربات را نکته‌ای انکار ناشدنی در اثرگذاری چنین اجراهایی دانسته‌اند.

هرچند برخی نگران استفاده از رباتها به جای نوازندگان و در نتیجه مشکلات شغلی برای موسیقیدانان هستند اما علاقه‌مندان به رشد این تکنولوژی معتقدند این نوع نگرانی‌ها درست نیست و استفاده از رباتها اثرات مثبت زیادی برای موسیقی به همراه دارد. رباتها می‌توانند به عملی شدن ایده‌های متعددی کمک کرده و به موسیقیدانان امکانات بیشتری نسبت به دوران پیش از خود عرضه کنند. آنها رباتها را نه تهدید بلکه فرصتی برای موسیقی و موسیقیدانان می‌دانند. پیشتر نیز با رشد نرم‌افزاها و سازهای الکترونیکی بحث‌های مختلف و مجزایی میان نوازندگان و شنوندگان جریان گرفت اما در نهایت تکنولوژی به راه خود ادامه داد.

با روند ماشینی شدن هرچه بیشتر زندگی و بیش از پیش سر در تکنولوژی و ارتباط‌های الکترونیک فرو بردنِ انسان معاصر بعید نیست روزی رباتها نقشی پررنگ در اجرای کنسرتها برعهده بگیرند و کسی گله‌ای از نبود احساس مشترک میان مخاطب و ربات موسیقیدان نکند. خوب و بد این روند به موسیقی محدود نبوده و برای رسیدن به درک و پاسخ روشن باید جنبه های مختلف زیستی و روحی انسان این دوران را مدنظر قرار داد. باید پذیرفت که تکنولوژی نگاه انسان را حتی به درونی‌ترین مسائلش تغییر داده و هرگز موضعی خنثی و منفعل ندارد. ساده‌انگارانه است اگر تکنولوژی را غلام حلقه به گوش سازندگان و استفاده‌کنندگان بدانیم.

در مواجهه‌ی موسیقی با تکنولوژی می‌توان میان سبک‌ها تفاوت قائل شد و با توجه به انتظاراتی که از گونه و سبک‌های مختلف وجود داردنسبت به فواید و مضرات استفاده از رباتها و دیگر موارد مربوط به تکنولوژی امروز موضع گرفت. اگر قرار است موسیقی ابزاری باشد برای گذران زمان، چیزی که در پس زمینه‌ی کارهای روزمره ی ماست نه اصل آن، احتمالا مشکل چندانی با منبع تولید آن نداشته باشیم. موسیقی پاپ، رپ و انواع دیگری که بیش از هر دوران زاییده‌ی روزگار ما هستند نه تنها مشکلی با رباتها ندارند بلکه احتمالا از جذابیت‌های برآمده از نو و متفاوت بودن آنها نیز بهره‌برداری کنند. اما موسیقی کلاسیک حکایت متفاوتی دارد.  شاید بتوان به اجراهای سونات‌های بتهوون و سمفونی‌های برامس گوش داد و متوجه نشد که نوازنده یا رهبر ربات هستند. وضعیت هنگامی که در یک سالن بیننده‌ی یک اجرای کلاسیک هستیم متفاوت است. برای مخاطب موسیقی کلاسیک حضور در کنسرت و قرار گرفتن در فضایی که در آن بالاترین اولویت شنیدن است دارای مقتضیاتی است که نوازنده یا رهبر یکی از ارکان آن است. او به موسیقی گوش می‌دهد اما حضورش محدود به گوش نیست بلکه می‌بیند، احساس می‌کند و در ذهنش تفسیر نوازنده را با آنچه پیشتر شنیده مقایسه می‌کند. حتی تکان‌ها و تغییراتی که اجراکننده‌ی موسیقی به بدن و چهره‌ی خود می‌دهد برای تماشاگر اثرگذار است. در دیسکو شما نیازی به دیدن منبع صداها ندارید بلکه حضورتان با حضور چیزی دیگر گره خورده، اولویت شنیداری شاید موسیقی باشد اما اولویت بصری موسیقی نیست. بخشی از لذتی که از دیدن اجرای یک ویرتوز بر روی صحنه در موسیقی کلاسیک به مخاطب دست می‌دهد قطعا ناشی از انسان بودن نوازنده است. هرچند توجه به دستاوردهای رباتیک می‌توان انتظار روزی را داشت که ربات-موسیقیدان‌ها با ظاهری کاملا انسانی بر صحنه ظاهر شوند. در آن وضعیت آیا اگر مخاطب نداند نوازنده ربات است همان لذتی که از اجرای انسان می‌برد را از موسیقی خواهد برد؟

رباتها می‌توانند در انواع مختلف موسیقی به مرور سهم بیشتری را بر عهده بگیرند و در کنسرتها نقش‌‌های اساسی ایفا کنند اما همچنان انسان گوشت و پوست دار بر صحنه حاضر خواهد بود. از سوی دیگر چنانچه از منظر یک نوازنده به این موضوع نگاه کنیم متوجه می‌شویم که لذت نواختن یک ساز با همه گیر شدن استفاده از رباتها در انسان از بین نخواهد رفت. ممکن است مسائل اقتصادی و فکری منجر به کاهش شمار افرادی شود که نوازندگی را به عنوان شغل برمی‌گزینند و حتی به تدریج لذت نواختن یک ساز کمتر از قبل برای انسان جذاب باشد – که این نه فقط مربوط به ربات بلکه به شیوه زیستی انسان امروز برمی‌گردد- اما این موضوع باعث دست کشیدن از نواختن ساز نخواهد شد. کما اینکه بهترین رباتهای خواننده هم نمی‌توانند ما را مجاب به نخواندن آواز کنند.

اگر مناسبات بازار حکم کند که روزی کنسرتها با رباتهای نواززنده برگزار شود، همچنان موسیقی جاری است و علاقه‌مندان به نواختن و ساختن در هر گوشه و کنار و هر فرصتی دست به ساز خواهند برد و از امکان ورود به جهان رازآلود موسیقی به راحتی نخواهند گذشت. رباتهای نوازنده و آهنگساز و رهبر هرچه کنند نیازمند کسب معنا در دایره‌ی موسیقی هستند، پس نهایتا آنها تهدیدی برای شغل‌های مربوط به موسیقی هستند نه خود موسیقی. آنها حتی اگر موسیقی‌های ضعیف تولید کنند میراث پربار موسیقی پس از قرون متمادی همچنان پابرجاست. آیا موسیقیدانان در این رقابت خود را خلاقتر می‌دانند یا نگران الگوریتم‌ها و امکان‌های متعددی خواهند بود که رباتها به لطف طراحانشان به آنها مجهزند؟

به یاد داشته باشیم که نادیده گرفتن واقعیات آنها را از بین نمی‌برد بلکه ما را در درک وضعیتمان سردرگم می‌کند. رباتها ساخته می‌شوند و به ساختن خود ادامه می‌دهند. اینکه ما آنها را در چه افقی ببینیم قطعا در ارتباط تنگاتنگ با درک ما از دیگر واقعیات زیستمان قرار دارد. همانطور که آنها به مرور در برخی جنبه‌ها دارای سویه‌های انسانی می‌شوند خوب یا بد ما نیز دستخوش تغییراتی می‌شویم.

اجرای یک ارکستر انسانی به رهبری یک ربات را اگر ذیل زیست گره خورده‌ی‌مان با تکنولوژی ببینیم دیگر نه یک اتفاق بلکه آغاز دورانی جدید خواهد بود. دورانی که نیازمند شناخت ما از طریق پرسشگری است نه ترس و پرهیز از پیگیری اطلاعات مربوط به آن.

 

منتشر شده در وبسایت شبکه آفتاب

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *